مامان و بابای دل گنجیشکی

عاشقانه

٢٨ فروردین روز وصال نهایی همین الانِ الان ...همسر عزیز تر از جانم تو قطار سریع و سیر ، لبخند به لب و سر مست از لحظه لحظه نزدیک شدنش به خونه عشقش.... به همسرش بی قرار از دوریش و....همه علاقه مندی های جا گذاشته و رفته اش به سر میبرد میدونم الان تو پوست خودت نمی گنجی رضای من... همون حسی که منم دارم همه ی دلتنگی ها...بغض ها و نداشتنهای تو در این مدت ...یه طرف و خیره شدن به نگاه بی پایان از مهربانیت در لحظه در آغوشت کشیده شدنم توسط تو !!! مرد زندگی ام...یک  طرف دلم برای اون آرامشی که طعم اون رو برای اولین بار و ... فقط  در کنار تو چشیدم تنگ شده دوستت دارم مهربان یارم ...
28 فروردين 1392

عید امسال

سال ٩٢ شروع شد امیدوارم سالی پر بار و پر نشاط باشه برای همه تا به امروز شروع سال جدید برای من خوب بوده هم عید دیدنی ،هم مسافرت ، هم یه مرخصی خوب و طولانی برای همسری دیروز صبح به اتفاق جمیع خانواده همسری رفتیم پردیس تهران خونه عمه و پسر عمه همسری و امروز صبح هم با برادر شوهری و جاری خانمی اومدیم که برسونیمشون فرودگاه مهرآباد (تهران-مشهد)......الان حتما رفتن زیارت(ایشالا قسمت همه بشه) آقای رضای گل و گلاب منم قبل از اینکه بره آموزشی میگفت ایشالا بیام مرخصی یه مسافرت خوب بریم ولی چون از تاریخ دقیقش خبر نداشت نتونستیم بلیط برای جایی بگیریم چند روز از اومدنش گذشته بود که یه روز گفت با داما...
6 فروردين 1392
1